شعر در مورد اسم عسل
شعر در مورد عسل,شعر در مورد عسل بانو,شعر در مورد عسلویه,شعری در مورد عسل,شعر در مورد اسم عسل,شعر در مورد چشم عسلی,شعر در مورد ماه عسل,شعر درباره عسل,شعر کودکانه در مورد عسل,شعر عاشقانه در مورد عسل,شعر درباره عسل بانو,شعر درباره عسلویه,شعری درباره عسل,شعر درباره اسم عسل,شعر درباره چشم عسلی,شعر درباره چشمان عسلی,شعر درباره ماه عسل,شعر طنز درباره ماه عسل,شعر عاشقانه درباره عسل,شعر درباره ی عسل,شعر نو درباره عسل,شعر در وصف عسل,شعر در وصف چشمان عسلی,شعر در وصف عسل بانو,شعر مریم حیدر زاده در وصف عسل بدیعی,شعری در وصف عسل,شعر در وصف چشم عسلی,شعر در وصف اسم عسل,شعر مریم حیدر زاده در مورد عسل بدیعی,شعر عسلی,شعر عسل بانو سیاوش قمیشی,شعر عسلی,شعر عسل بانو مریم حیدر زاده,متن شعر عسل بانو,دانلود شعر عسل بانو,شعر عسل بانو عسل گیسو,متن شعر عسل بانو قمیشی,شعر نو عسل بانو,شعر در مورد عسل بانو,شعر عسل بانو از سیاوش قمیشی,شعر در مورد اسم عسل,شعر درباره اسم عسل,شعر اسم عسل,شعر در مورد اسم عسل,شعر باسم عسل,شعر باسم عسله,شعر عن اسم رسل,شعر راجع به اسم عسل,شعر درباره اسم عسل,شعر برای اسم عسل,شعر در وصف اسم عسل,شعر با اسم عسل,شعر درمورد اسم عسل
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اسم عسل برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
تو ریختی عسل ناب را به کندوها
به رنگ و بوی تو آغشته اند شب بوها
شعر در مورد عسل
از من تلخ چرا طعم عسل میخواهـــی
تو چه از این زن زانو به بغل میخواهــی
شعر در مورد عسل بانو
عسلستان غریبی ست گل روش ولی
عسل از شانه ی کندوش چه حالی دارد
شعر در مورد عسلویه
همیشه کام مرا تلخ می کند دنیا
به قدر تلخی دنیای تان، عسل لطفا !
شعری در مورد عسل
به چشمان عسل رنگت زبانی تلخ می آید
که هر چه چشم شیرین تر، زبان زنبورتر بهتر
شعر در مورد اسم عسل
هر صبح مربای غزل ، ظرف عسل ، من
با نان تن داغ تو صبحانه بسازم
شعر در مورد چشم عسلی
یکشنبه است،بوی غزل می دهد تنت
بوی گلاب،بوی عسل می دهد تنت
شعر در مورد ماه عسل
لب مربا، چشم عسل، خامه بناگوش منی
چیده ام با یاد تو صبحانه باور کن عزیز !
شعر درباره عسل
شکرپاشی نکن
با خنده های گاه و بی گاهت
شکستی ارج و قرب این عسل ها را، رطب ها را
شعر کودکانه در مورد عسل
نهاده است به غبغب ترنج قالی کرمان
نشانده بر عسل لب انارهای بدخشان
شعر عاشقانه در مورد عسل
تُرْش رویــی هم بکن شیرین عسل بانوی من
گـــاه گـــاهی قاطی فالوده لیمو لازم است
شعر درباره عسل بانو
آخ ! زنبور عسل عاشق چشم ملکه ست
چشم های عسلی رنگ عواقب دارد
شعر درباره عسلویه
سال مار دوستانم با عسل تحویل شد
سال من ای دوست _دور از جان او_ با زهر مار
شعری درباره عسل
پُر از زهرند انگاری عسل ها در نبود ِ تو
شراب ناب هم انگار مخلوط َ ست با یک سَم
شعر درباره اسم عسل
زنبور ضعیفم ، بله آقا، شکننده
چشمان ِ عسل گون ِ شما خیره کننده
شعر درباره چشم عسلی
وقتی بهشت عزوجل اختراع شد
حوا که لب گشود عسل اختراع شد!
شعر درباره چشمان عسلی
غزل مثل تو رنگین است ای یار
عسل مثل تو شیرین است ای یار
شعر درباره ماه عسل
لبخند تو مانند عسل بود همیشه
ابروی تو مضمون غزل بود همیشه
شعر طنز درباره ماه عسل
خنده کن تا جای خون در من عسل جاری کنی
بهترین محصول ها مخصوص کندوهای توست
شعر عاشقانه درباره عسل
نمیدانم چه پیوندیست بین چشم و لبهایت
که در چشمت عسل دارى ولى لبهات شیرین است
شعر درباره ی عسل
طعم عسل عالی لبهات دلیلیست
تا مشتری دائم کندوی تو باشم
شعر نو درباره عسل
خندههایت چون عسل حتا از آن شیرینترند
هر لبت تمثیل زیبایی ز حوض کوثر است
شعر در وصف عسل
پردیس من تویی که شده رودی از عسل
بر کوه شانه های تو گیس طلایی ات
شعر در وصف چشمان عسلی
تا تو لب وا می کنی زنبورها کِل می کشند
هرچه می ریزی عسل در جام کندوها کم است
شعر در وصف عسل بانو
به لطف طعم لبهای تو شیرین می شود شعرم
غــــزل را با عسل می آورم ،هرچند لازم نیست
شعر مریم حیدر زاده در وصف عسل بدیعی
با نوازش های ِ داغ و لهجه ی ِ غرق ِ عسل
بوسه شیرین، لب کلوچه اهل ِ “فومن” میشدم
شعری در وصف عسل
زنبور عسل روی لبانت زده کندو
شیرینی لبهای تو معنا شدنی نیست
شعر در وصف چشم عسلی
تو که دلخوش شده ای با عسل خاطره ها
غم تو با غم دلتنگی من یک حد نیست!
شعر در وصف اسم عسل
فقـط برای کام خود لـب تو را نمی گزم
کسی که شهد می خورد عسل ارائه میکند
شعر مریم حیدر زاده در مورد عسل بدیعی
روزی که عسل گوشه ی چشمی بنمایی
برخیزم و یکباره کنم جان به فدایت
شعر عسلی
در من کسی هنوز دنبال تو می گردد
دنبال رد سرانگشتانت
بر بی قراری گونه هایم
که مثل قرص نعنا
خنک و تند و بی پروا بود
و چشم هایت
که طعم عسل می داد
و عطر فروردین بود
این ها فقط تو بودی…
شعر عسل بانو سیاوش قمیشی
خدا را چه دیدهای ریرا!
شاید آنقدر بارانِ بنفشه بارید
که قلیلی شاعر از پی گل نی
آمدند، رفتند دنبال چراغ و آینه
شمعدانی، عسل، حلقهی نقره و قرآن کریم.
شعر عسلی
از انبوه عسل بر لبانم،
نشان بوسه تو را پیدا می کنند
شعر عسل بانو مریم حیدر زاده
من افطار می کنم
روزه ی نبودنت را
با همین عاشقانه های ساده
و ماهَ م عسل می شود!
متن شعر عسل بانو
خنده کن تا جای خون در من عسل جاری کنی
بهترین محصول ها مخصوص کندوهای توست
دانلود شعر عسل بانو
چقدر دلم برایت تنگ شده…
برای صدایت
و نگاهت
که طعم عسل میدهد
شعر عسل بانو عسل گیسو
ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ
ﻟﺐ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻮﺳﯿﺪﻡ
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ
ﮐﻪ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ
ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺩﯼ ﺍﺯ ﻋﺴﻞ
ﭼﻄﻮﺭ ﺷﺐ ﺯﻧﺪﻩ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ…
متن شعر عسل بانو قمیشی
احساس می کنم
آن اتفاق ناگزیر
افتاده است.
پیش از آن که تو شمع روشن کنی
عود بسوزانی
یک دنیا بوسه حرامم کنی
با چشمانی که بین عسل و فروردین مردد است؛
برایم فال فروغ بگیری
شعر نو عسل بانو
دیدارت سکوت است
آبشار پرندگانى که راه سپیده را می جویند،
لیوانى عسل
در کف ناخدایى خسته که بوى نهنگ می دهد،
چایى دم کشیده
(درست لحظه یى که از تمام دغدغه ها فارغ می شوى)
شعر در مورد عسل بانو
آنک عسل اندوخته دارد مگس نحل
شهد لب شیرین تو زنبورمیان را
شعر عسل بانو از سیاوش قمیشی
گرم تو زهر دهی چون عسل بیاشامم
به شرط آن که به دست رقیب نسپاری
شعر در مورد اسم عسل
چون پای مگس که در عسل سخت شود
چندانکه برانی نتواند رفتن
شعر درباره اسم عسل
نیست زنبور عسل را شکوه ای از جان خویش
خانه چندانی که باشد مختصر شیرین ترست
شعر اسم عسل
نیست در شان عسل حسن گلوسوز این قدر
چاشنی بخش لب شکرفشان پیداست کیست
شعر در مورد اسم عسل
مال دنیا سیرچشمان را نگردد پای بند
شهد، زنبور عسل را مانع پرواز نیست
شعر باسم عسل
خواب شیرین بودش بستر و بالین صائب
خانه هر که چو زنبور عسل مختصرست
شعر باسم عسله
چون خانه زنبور عسل، شش جهت خاک
لبریز ز شهد از لب شکرشکن کیست
شعر عن اسم رسل
اهل دنیا حلقه بیرون در گردیده اند
همچو زنبور عسل تا خانه سامان داده اند
شعر راجع به اسم عسل
به شیرینی سر آرد نوبهار زندگانی را
چو زنبور عسل آن را که منزل مختصر باشد
شعر درباره اسم عسل
نوش دادم به کسان، نیش شکستم در دل
تا چو زنبور عسل صاحب شانم کردند
شعر برای اسم عسل
از بحر عسل هاش چه دید آن دل زنبور
با مشک عسل گله زنبور برآمد
شعر در وصف اسم عسل
پیام کرد مرا بامداد بحر عسل که
موج موج عسل بین به چشم خلق غزل
شعر با اسم عسل
ولیکن چون عسل بشناخت سعدی
فغان از دست زنبوری ندارد
شعر درمورد اسم عسل
خاموش که خاموشی بهتر ز عسل نوشی
درسوز عبارت را بگذار اشارت را
شعر در مورد عسل
گر در عسل نشینی تلخت کنند زود
ور با وفا تو جفت شوی گردد آن جفا
شعر در مورد عسل بانو
شهمات کجا گردد آن کو رخ شه بیند
کی تلخ شود آن کو دریای عسل دارد
شعر در مورد عسلویه
کسی که کان عسل شد ترش چرا باشد
کسی که مرده ندارد بگو چرا موید
شعری در مورد عسل
غصه کجا دارد کان عسل
ای که تو را سیصد نامی دگر
شعر در مورد اسم عسل
نوش ورا نیش نیست ور بودش راضیم نیست
عسل خواره را چاره ز زنبور خویش
شعر در مورد چشم عسلی
هزار خمره سرکه عسل شدست از او
که هست دلبر شیرین دوای خوی ترش
شعر در مورد ماه عسل
گفت لعلت به تبسم که دل از ما برگیر
از عسل، امر محال است، مگس دور شود
شعر درباره عسل
نباید بودن از پشت و رخ کار جهان غافل
چو زنبور عسل نیشی است در دنبال نوش او
شعر کودکانه در مورد عسل
هر که شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد
یا مگس را پر ببندد یا عسل را سر بپوشد
شعر عاشقانه در مورد عسل
تا چو زنبور عسل در چشم هم شیرین شوند
به که باشد خانه های دوستان از هم جدا
شعر درباره عسل بانو
بی مرکزست دایره عیش ناتمام
شان عسل حقارت زنبور نشکند
شعر درباره عسلویه
به گوش در سخن حجت ای پسر عسل است
جز از سخن نخورد کس به راه گوش عسل
شعری درباره عسل
گر نفس ترا عسل نماید بمثل
آن خون دل پیر زنانست مخور
شعر درباره اسم عسل
ای هر دهن ز یاد لبت پر عسل شده
در هر دهن خوشی لب تو مثل شده